جدول جو
جدول جو

معنی علی سقطی - جستجوی لغت در جدول جو

علی سقطی
(عَ یِ سَ قَ)
ابن محمد بن احمد بن ابراهیم حجازی شافعی. مشهور به سقطی. متوفی در حدود سال 880 هجری قمری او راست:کشف طریق الوفا الموصله الی قدم أهل الصفا. (از معجم المؤلفین از هدیه العارفین بغدادی ج 1 ص 736)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از علی نقی
تصویر علی نقی
(پسرانه)
نام امام دهم شیعیان
فرهنگ نامهای ایرانی
(عَ یِ سَقْ قا)
ابن ابی بکر بن عبدالرحمان سقاف علوی. ملقب به نورالدین. و در هدیهالعارفین نام او به صورت ’علی بن ابی بکر بن عبدالرحمان بن محمد باعلوی’ آمده است. وی فقیه و صوفی و شاعر و تولد و وفات او در مدینه بود. (818- 895 هجری قمری). او راست: 1- البرقه المشیقه فی الباس الخرقه الانیقه. 2- الدر المدهش البهی فی مناقب الشیخ سعد بن علی. 3- دیوان شعر. 4- کتابی در علم میقات. 5- کتاب النکاح. (از معجم المؤلفین از کشف الظنون ص 1738 و هدیه العارفین ج 1 ص 738 و ایضاح المکنون ج 1 ص 177 و 448 و الاعلام زرکلی ج 5 ص 74 و کنزالبراهین جعفری ص 70 و فهرس الفهارس کتانی ج 1 ص 180)
ابن شیخ بن محمد بن علی سقاف علوی. مشهور به ابن شهاب الدین. نسابه بود و در سال 1136 هجری قمری در تریم از بلاد حضرموت متولد شد، و در سال 1203 ه. ق. در شجر درگذشت. او راست: الشجره العلیه، در 14 جلد. (از معجم المؤلفین از اعلام زرکلی ج 5 ص 106)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ سَقْ قا)
ابن شعیب سقا. وی از مشایخ تصوف و اهل حیرۀ نیشابور بود و با ابوحفص صحبت داشت. گویند که او پنجاه وپنج بار حج کرده است. (از نفحات الانس جامی چ توحیدی پور ص 108)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ رَقْ قی)
ابن عبدالرحیم بن حسن بن عبدالملک بن ابراهیم سلمی عباسی رقی بغدادی، مشهور به ابن عصار و مکنّی به ابوالحسن. رجوع به علی عباسی شود
ابن عبدالملک رقی، مکنّی به ابوالحصین. وی قاضی حلب بود و ذکر او در یتیمهالدهرثعالبی آمده است. رجوع به یتیمهالدهر ج 1 ص 70 شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ بَ)
ابن محمد بن محمد بن علی قرشی بسطی اندلسی مالکی، مشهور به قلصادی و ملقّب به نورالدین و مکنّی به ابوالحسن. رجوع به علی قلصادی شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِبَ)
پزشک متخصص در امراض دهان و دندان، اهل مصر. او راست: وقایه الاسنان، که در سال 1324 هجری قمریدر زمان حیات مؤلف در قاهره به چاپ رسید. (از معجم المؤلفین بنقل از المکتبهالبلدیه. فهرس الطب ص 53).
علی بکری. (ع ی ب )
{{اسم خاص}} ابن خلف بن عبدالملک بن بطال بکری قرطبی مالکی، مشهور به ابن لجام و مکنّی به ابوالحسن.رجوع به علی قرطبی شود
لغت نامه دهخدا
(سَ یِ سَ قَ)
نام بزرگی. (غیاث اللغات) (آنندراج). زاهدی است معروف. (منتهی الارب). امام اهل تصوف بود و در اصناف علم بکمال بود و دریای اندوه و درد بود و کوه حلم و ثبات بود و خزانۀ مروت و شفقت بود و در رموز و اشارات اعجوبه بود و اول کسی که در بغداد سخن حقایق و توحید گفت او بود و بیشتر از مشایخ عراق مرید وی بودند و خال جنید بود و مرید معروف کرخی بود و حبیب راعی را دیده بود و در ابتدا در بغداد نشستی دکانی داشت و... رجوع به تذکرهالاولیاء عطار چ لیدن ج 1 ص 271 ببعد شود. سری سقطی میان سالهای 251- 257 درگذشت. (غزالی نامه ص 97). رجوع به روضات الجناب ص 308، 725 و اعلام زرکلی ج 1 ص 361 و شدالازار ص 18 و فیه مافیه ص 322
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ نَ قَ)
ابن محمد بن محمد بن دلدارعلی نقوی نصیرآبادی. ملقب به تاج العلماء. از فقیهان امامیه و از اهالی لکهنوء در هند بود. در سال 1260 هجری قمری متولد شد و در 1312 هجری قمری درگذشت. اوبر زبان فارسی و عربی و سریانی و عبری تسلط داشت. نام او در مصنفی علم الرجال به صورت ’علیمحمد بن محمد بن دلدارعلی...’ آمده است. او راست: 1- الاثناعشریه فی البشارات المحمدیه. 2- احسن القصص فی تفسیر سوره یوسف. 3- فصل الخطاب فی شرب الدخان. (از معجم المؤلفین). و رجوع به مصنفی علم الرجال آقابزرگ ص 432 شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ قُ)
ابن محمد بن عیسی دمشقی محلی نمراوی شافعی. مشهور به قطبی و ملقب به علاءالدین. فقیه بود و در سال 803 هجری قمری در ’نسرالبصل’ درگذشت. او راست: 1- کفایهالمبتدی فی الفقه. 2- مناسک الحج. (از معجم المؤلفین از الضوء اللامع سخاوی ج 6 ص 5 و ایضاح المکنون بغدادی ج 1 ص 557)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ قِ)
ابن یوسف بن ابراهیم بن عبدالواحد بن موسی بن احمد بن محمد بن اسحاق شیبانی قفطی مشهور به قاضی اکرم و مکنی به ابوالحسن و ملقب به جمال الدین. وی ادیب و نویسنده وشاعر و نحوی و لغوی و فقیه بود. در سال 568 هجری قمریدر شهر قفط از توابع صعید الایمن که جزء استان قنا در مصر است متولد شد و در قاهره پرورش یافت آنگاه به حلب رفت و در آنجا عهده دار وزارت شد و در رمضان سال 646 هجری قمری در این شهر درگذشت. او راست: 1- اخبارالعلماء باخبار الحکماء، مشهور به تاریخ الحکماء. 2- الاصلاح لما وقع من الخلل فی کتاب الصحاح للجوهری. 3- الدر الثمین فی اسماء المصنفین. 4- الکلام علی الجامع الصحیح للبخاری. (از معجم المؤلفین از سیرالنبلاء ذهبی ج 13 ص 277 و الوافی صفدی ج 12 ص 232 و معجم الادباء یاقوت ج 15 ص 175 و تاریخ مختصر الدول ابن عبری و بغیهالوعاه سیوطی ص 358 و شذرات الذهب ابن عماد ج 5). و نیز رجوع به ابن القفطی (جمال الدین ابوالحسن علی...) و مصنفی علم الرجال آقابزرگ طهرانی ص 304 شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ مُ)
ابن احمد مقری. از محدثان بود. (منتهی الارب). واژه ی محدث از ریشه ’حدیث’ گرفته شده و به کسی اطلاق می شود که تخصص در نقل، حفظ و تحلیل احادیث دارد. این فرد معمولاً بر متون حدیثی مسلط است و می تواند صحیح را از ضعیف تشخیص دهد. محدثان نقش نگهدارنده سنت نبوی را داشتند و از طریق کتابت یا روایت شفاهی، احادیث را به نسل های بعدی منتقل کردند. برخی از معروف ترین محدثان عبارتند از بخاری، مسلم، ترمذی و نسائی.
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ سُ)
ابن حسین بن محمد سغدی حنفی. فقیه بود و در سال 461 هجری قمری در بخارا درگذشت. نسبت او به ’سغد’ از نواحی سمرقند است. او راست: 1- النتف فی الفتاوی. 2- شرح بر کتاب خصاف در ادب قاضی بر مذهب ابوحنیفه. 3- شرح الجامع الکبیر شیبانی، در فروع فقه حنفی. (از معجم المؤلفین از تاج التراجم ابن قطلوبغا ص 32 و الجواهر المضیئۀ قرشی ج 1 ص 361 و الفوائد البهیۀ لکنوی ص 121 و کشف الظنون ص 46 و هدیه العارفین ج 1 ص 691)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ سَقْ قا)
ابن محمد بن علی مغربی. مشهور به سقاط و مکنی به ابوالحسن. متکلم و شاعر بود. در فاس متولد شد و در سال 1183 هجری قمری در مصر درگذشت. او را ارجوزه ای است در توحید. و نیز فهرستی دارد. (از معجم المؤلفین از دلیل مؤرخ المغرب ابن سوده ص 357 و فهرست الخدیویه ج 2 ص 26)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِسُکْ کَ)
ابن عیسی بن سلیمان بن محمد بن سلیمان بن ابان نفری فارسی. مشهور به سکری و شاعرالسنه و مکنی به ابوالحسن. ادیب و شاعر متولد در ماه صفر سال 357 هجری قمری در بغداد. اصل او از نفر است که از بلاد فارس میباشد. وی در سال 413 هجری قمری در بغداد درگذشت. او را دیوان شعر بزرگی است. و نیز مناقضاتی با شعرای شیعۀ امامیه دارد. (از معجم المؤلفین از تاریخ بغداد خطیب بغدادی ج 12 ص 17 و اللباب ابن اثیر ج 2 ص 19) (از الاعلام زرکلی از تبیین کذب المفتری ص 248)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ سَ)
ابن عبدالله سفطی مصری مالکی. مشهور به وراق و ملقب به نورالدین و مکنی به ابوالحسن. رجوع به علی وراق شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ سَ لَ)
ابن مسلم بن محمد بن علی سلمی دمشقی شافعی خلوتی. مشهور به ابن سهروردی و ملقب به جمال الاسلام و مکنی به ابوالحسن. رجوع به علی سهروردی شود
ابن عبدالرحیم بن حسن بن عبدالملک بن ابراهیم سلمی عباسی رقی بغدادی. مشهور به ابن عصار و مکنی به ابوالحسن. رجوع به علی عباسی شود
ابن حسین عبدالرحیم سلمی. مکنی به ابوالحسن و مشهور به ابن قصار. ادیب و لغوی وخطاط. رجوع به ابن قصار (ابوالحسن علی بن...) شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ سِمْ مَ)
ابن محمد. وی آخرین سفیر حضرت قائم (ع) در دورۀ غیبت صغری بود که حاجات خلق را به صاحب الامر میرساند و پس از او سفیر دیگری امام (ع) را ندیده و حدیثش را نشنیده است. وی در سال 326 هجری قمری درگذشت. (از حبیب السیر چ خیام ج 2 ص 101)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ سِ)
ابن ابی الحسن سندی مدنی. ملقب به نورالدین. محدث بود و در سال 1138 هجری قمری درگذشت. او راست: کفایهالحاجه فی شرح سنن ابن ماجه. (از معجم المؤلفین از فهرس الازهریه ج 1 ص 544). در تمدن اسلامی، محدث فردی بود که هم حافظ حدیث و هم تحلیل گر آن محسوب می شد. وی معمولاً هزاران حدیث را با سلسله اسناد حفظ می کرد و در محافل علمی، جلسات روایت حدیث برگزار می نمود. شخصیت هایی مانند احمد بن حنبل، مالک بن انس و ابن ماجه از برجسته ترین محدثان تاریخ اسلام بودند. آثار آنان امروز منابع اصلی سنت نبوی به شمار می روند.
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ)
ابن محمد (فتحا) سوسی سملالی. مکنی به ابوالحسن. متوفی درسال 1328 هجری قمری او راست: طوالع الحسن و اتباع السنن بظهور رایه سیدنا و امیرنا مولانا الحسن. (از معجم المؤلفین از دلیل مؤرخ المغرب ابن سوده ص 182)
مکنی به ابوالحسن. مورخ بود و در سال 1364 هجری قمری درگذشت. او راست: أخبار الحاج حسن الاضرانی. (از معجم المؤلفین از دلیل مورخ المغرب ابن سوده ص 210)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ سَ)
ابن ماجدۀ سهمی. مکنی به ابوماجده. وی از صحابه بود و از ابوبکر وعمر روایت کرد. (از الاصابۀ ابن حجر ج 5 قسم سوم). واژه صحابی از ریشه «صحب» به معنای همراهی آمده و در اصطلاح اسلامی به کسانی اطلاق می شود که پیامبر اسلام (ص) را دیده، به او ایمان آورده و تا پایان عمر مسلمان مانده اند. آنان پایه گذاران سنت، ناقلان حدیث و ستون های نخستین جامعه اسلامی به شمار می روند.
لغت نامه دهخدا
(عَ)
ابن جعفر بن عبدالله بن حسین بن احمد بن محمد بن سعدی صقلی، مشهور به ابن قطاع و مکنی به ابوالقاسم. رجوع به ابن قطاع و علی بن جعفر بن علی سعدی شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ صَ)
ابن حسن صقلی قزوینی. محدث و حافظ بود و به سال 403 یا 404 هجری قمری درگذشت. او راست: سرورالاسرار من کلام الشیوخ للاخبار. (از معجم المؤلفین از لسان المیزان ابن حجر ج 4 ص 220). نقش محدثان در انتقال دقیق سنت پیامبر اسلام، چنان حیاتی بوده که بسیاری از علوم اسلامی مانند فقه و تفسیر، بر پایه تحقیقات آنان شکل گرفته اند. محدث کسی بود که عمر خود را صرف شنیدن، حفظ کردن، مقایسه و روایت احادیث کرد و در این مسیر، سفرهای طولانی به شهرهای مختلف را به جان می خرید. کتاب هایی چون صحیح بخاری و مسلم، نتیجه تلاش نسل های متعدد از محدثان هستند.
ابن حسن بن حبیب صقلی لغوی. مکنی به ابوالحسن. ابن قطاع نام او را آورده و گوید که وی ازلغویان انگشت شمار بود و در نقد شعر و معانی آن نیز تبحر داشت. (از معجم الادباء چ مارگلیوث ج 5 ص 115)
ابن جعفر بن علی سعدی صقلی. مشهور به ابن قطاع و مکنی به ابوالقاسم. رجوع به ابن قطاع و علی (ابن جعفر بن علی...) شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ)
سید علی ساری، وی حاکم ساری بود و وقتی سیدعلی آملی بجنگ او آمد از وی شکست خورد و به استرآباد رفت و برادر دیگر خود سیدنصیرالدین را که پدرش مؤلف تاریخ طبرستان است نزد شاهرخ میرزا پسر امیرتیمور فرستادو از او طلب کمک برای دفع مخالفان خویش کرد. شاهرخ میرزا نیز موافقت کرد و فرمان داد جمعی از سپاهیان خراسان بکمک او بشتابند. اما پیش از رسیدن سپاهیان خراسان خود سیدعلی ساری بکمک عده ای از اطرافیان خود توانست ساری را دوباره تسخیر کند. و در سال 814 هجری قمریدر رودبار بار دیگر با سیدعلی آملی جنگید و بر او پیروز شد. و در سال 820 هجری قمری سیدعلی ساری بمرض نقرس دچار شد و پس از تعیین پسر خود سیدمرتضی به جانشینی درگذشت. (از حبیب السیر چ خیام ج 3 صص 346- 349)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ سَ)
ابن یقظان سبتی. وی طبیب و شاعرو ادیب بود. اصل او از ’سبته’ است و گویند که در سال 544 هجری قمری وارد مصر شد و از آنجا به یمن و سپس به عراق و سایر بلاد سفر کرد. او را قصیده ای درباره جمال الدین محمد اصفهانی وزیر است که قسمتی از آن را قفطی نقل کرده است. (از تاریخ الحکماء قفطی ص 239)
ابن عبدالله سبتی اندلسی مالکی. مکنی به ابوالحسن. از فقیهان بود و بسال 567 هجری قمری درگذشت. او راست: اللباب فی اصول الفقه. (از کشف الظنون حاجی خلیفه ص 1542)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ سَ)
ابن حجر بن ایاس سعدی مروزی. وی محدث و حافظ و جهانگرد (رحال) و از مردم خراسان بود. در سال 154 هجری قمری متولد شد. وسفری بدمشق کرد و در نیمۀ جمادی الاولی سال 244 ه. ق. در سن نودسالگی درگذشت. او راست: 1- احکام القرآن. 2- فوائد فی الحدیث. (از معجم المؤلفین از هدیه العارفین ج 1 ص 672 و تذکرهالحفاظ ذهبی ج 2 ص 33 و تاریخ دمشق ابن عساکر ص 12 و الوافی صفدی ج 12 ص 20)
ابن قاضی سعدی. ملقب به علاءالدین. او راست: غایهالبیان و نهایهالتبیان فی تاریخ آل عثمان. (از کشف الظنون حاجی خلیفه ص 1191)
ابن عبدالله بن جعفر بن نجیح سعدی (از موالی طایفۀ سعدی) بصری. مشهور به ابن مدینی و مکنی به ابوالحسن. رجوع به علی بصری شود
ابن سلیمان بن احمد بن محمد سعدی صالحی حنبلی مرداوی. مکنی به ابوالحسن و ملقب به علاءالدین. رجوع به علی مرداوی شود
ابن جعفر بن علی سعدی صقلی. مشهور به ابن قطاع و مکنی به ابوالقاسم. رجوع به ابن قطاع و علی (ابن جعفر...) شود
لغت نامه دهخدا
(عَیِ سَ)
ابن عبدالرحمان سعدی. مشهور به ابن قطاع و مکنی به ابوالقاسم. رجوع به ابن قطاع (ابوالقاسم علی بن جعفر...) و علی (ابن عبدالرحمان سعدی) شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ تَ قَ)
ابن حسین بن ابراهیم بن حسن اخوی تقوی. شاعربود و نسب خود را به موسی مبرقعبن امام الجواد محمدتقی (ع) می رساند. وی در سال 1335 هجری قمری درگذشت. اورا دیوانی است که میرزا محمدعلی عبرت آن را جمعآوری کرده است. (از الذریعۀ آقابزرگ طهرانی ج 9 ص 741)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ قُ / قُمْ می)
ابن حیدر بن علی منعل قمی. ملقب به نورالدین. متوفی در حدود سال 980 هجری قمری او راست: 1- شرح مبادی الوصول علامه. 2- نهایه الاّمال فی ترتیب خلاصهالاقوال ابن مطهر، در علم رجال. (از معجم المؤلفین از هدیه العارفین ج 1 ص 749) (از مصنفی علم الرجال آقابزرگ طهرانی ص 279)
ابن حسین قمی شیعی. ملقب به نورالدین. وی در سال 972 هجری قمری در قید حیات بود. او راست: نهایهالاّمال فی ترتیب خلاصهالاقوال. (از معجم المؤلفین)
ابن حسین بن موسی بن بابویه قمی. مکنی به ابوالحسن و مشهور به ابن بابویه. رجوع به ابن بابویه و علی (ابن حسین بن...) شود
لغت نامه دهخدا